آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام مهرداد راسخ عزم از شهدای دانش آموز شهرستان بابل می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : حسین
تاریخ تولد : 1349/01/07
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل تولد : بابل
گلزار شهدای ارامگاه معتمدی بابل
نحوه شهادت : جراحات وارده به بدن
محل شهادت : ام الرصاص- عملیات کربلای 4
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.
جعبه مهمات
بايگاني
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
آخرين مطالب
- ۱۳ مهر ۹۶ ، ۰۷:۴۳ وصیت نامه و زندگی نامه شهید
- ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۴:۰۹ تصاویر شهید مهرداد راسخ عزم
- ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۳:۴۰ مصاحبه ها و خاطرات شهید مهرداد راسخ عزم
- ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۵ دست نوشت وصیتنامه و زندگی نامه
- ۰۸ آذر ۹۵ ، ۰۲:۵۶ مشخصات شهید مهرداد راسخ عزم
- ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۱ وصیت نامه
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....
لینک سایت جنگ و درنگ
1. شما ای برادران! راهم را ادامه دهید، دست از خدا و نماز بر ندارید، دنباله رو روحانیت باشید. اگر کسانی در این مسیر حرکت نمی کنند، ابتدا با سخنان اسلامی سعی در راهنماییشان نمایید و در غیر اینصورت از موضع شدت اسلامی برخورد کنید. با افرادی که واقعاً در خط اسلام فقاهتی و پیرو ولایت فقیه و دستورات امام امت هستند، خوب و مهربان باشید.
2. مشتاق شهادتم چون حس می کنم که با ریختن خون من وجدانهایی بیدار می شود و قلب هایی به خاطر انقلاب و اسلام و امام به طپش در می آید.
3. اگر فیض شهادت نصیبم گردید، و خبر شهادتم را شنیدید، دو رکعت نماز بخوانید و خدا را شکر کنید که یک نفر از خانوادۀ شما هم در راه اسلام حرکت کرده است.
4. وصیت من به دوستان و آشنایان این است که تقوای الهی پیشه کنید و با درک موقعیت کنونیِ انقلابِ خونبارمن در جهان در مقابل جنایتکاران، تمام سعی خویش را در جهت تسریع حرکت نجاتبخش انقلاب اسلامی در جهان بکار برید.
5. برادران! مرگ در کمین است و هر لحظه ممکن است بر شما حمله کند. پس توشه آخرت را زیاد کنید و در راه خدا جهاد کنید و اگر غیر از این باشد وای بر شما که دیگر راهی نیست.
6. مادرجان! حال وقت آن رسیده است که رسالت زینب وار خود را نشان دهی.
7. پدرجان! سرت را در جامعه بالا بگیر و سینه ات را سپر کن و چهره ات را باز کن و شاد باش و با زبانت بگو که امانتی داشته ام از طرف خدا و اینک این امانت را در راهش داده ام.
8. خدایا به رضای تو راضیم و از این که جز جسمم و این چند قطره خونی که در راه تو داده ام، چیز دیگری ندارم، شرمنده ام. کاش جانهای بسیاری داشتم و در راه تو می دادم. خدایا مرا ببخش و از گناهانم بگذر.